انجیر درمان کم خونی

انجیر, یکی از میوه هایی است که برای درمان بیماریهای مختلف موثر است.این میوه غنی از ویتامین, مواد معدنی به خصوص ویتامین هایAوB, کلسیم منیزیم و آهن است.این میوه, چه تازه چه خشک,ارزش غذایی زیادی دارد.

خواص:

1.مصرف انجیر با شیر کم خونی را برطرف میکند                                               2.به نقل از سایت(هلث مد), فیبر و کلسیم موجود در آن استخوانها را تقویت می کند, تراکم آنها را بهبود می بخشد و از بروز پوکی استخوان و بیماری های مشابه پیشگیری می کند .    3.درد ناراحت کننده روده ها و یبوست را تسکین می دهد.                                  4.اسید چرب آن, از قلب در برابر بیماری های متعدد محافظت می کند.                     5.این میوه سدیم کمی دارد و به همین دلیل مانع از بالا رفتن فشارخون می شود.      6.پکتین موجود در انجیر, میزان کلستول مضر را کاهش می دهد.                      7.فنولزوفلاوانوئیدز نوعی آنتی اکسیدان, روند پیری را کاهش می دهد.                          8.مصرف منظم آن, خطر بروز سرطان سینه را کاهش می دهد.                               9.تریپتوفان موجود در آن, بی خوابی را برطرف می کند.                                 10.تقویت کننده حافظه است.                                                                                                                                                                  

پروفسور حسابی؛ ملقب به پدر فیزیک ایران بعد از ملاقاتی كه با انیشتین داشتند و پس از آنكه انیشتین به ایشان نوید می دهند كه نظریه شما در آینده ای نه چندان دور، علم فیزیك را در جهان متحول خواهد كرد، به پروفسور پیشنهاد می دهد كه برای تكمیل نظریه خود در آزمایشگاه مجهز دانشگاه شیكاگو به كار خود ادامه دهد. در ادامه ایمیل خاطره ای بسیار آموزنده از ایشان در دانشگاه شیکاگو نقل شده كه هر ایرانی را به فكر وا می دارد. امیدوارم شما دوستان هم فرصت خوندنش رو از دست ندهید ...

دانشگاه شیکاگو بسیار پیشرفته بود. مهم تر از هر چیزی آزمایشگاه های متعدد و معتبر آن بود.

من در لابراتوار بسیار پیشرفته اپتیک، مشغول به کار شدم. در خوابگاه دانشگاه هم اتاق مجهزی برای اقامت، به من داده بودند.

از نظر وسایل رفاهی، مثل اتاق یک هتل بسیار خوب بود. آدم باورش نمی شد، این اتاق در دانشگاه باشد. معلوم بود که همه چیز را، برای دلگرمی محققین و اساتید، فراهم کرده بودند.

نکته خیلی مهم و حائز اهمیت، آزمایشگاه ها و چگونگی تجهیزات آن بود. یک نمونه از آن مربوط به میزی می شد که در آن آزمایشگاه به من داده بودند. این میز کشوی کوچکی داشت.

از روی کنجکاوی آنرا بیرون کشیدم و با کمال تعجب، چشمم به یک دسته چک افتاد. دسته چک را برداشتم و متوجه شدم تمام برگه های آن امضا شده است!

فوراً آنرا نزد پروفسوری که رئیس آزمایشگاه ها و استاد راهنمای خودم بود بردم. چک را به او دادم و گفتم: ببخشید استاد، که بی خبر مزاحم شدم. موضوع بسیار مهمی اتفاق افتاده است. ظاهراً این دسته چک مربوط به پژوهشگر قبلی بوده و در کشوی میز من جا مانده است. و اضافه کردم، مواظب باشید، چون تمام برگ های آن امضا شده است، یک وقت گم نشود.

پروفسور با لبخند تعجب آوری، به من گفت: این دسته چک را دانشگاه برای شما، مانند تمام پژوهشگران دیگر دانشگاه، آماده کرده است، تا اگر در هنگام آزمایش ها به تجهیزاتی نیاز داشتید، بدون معطلی به کمپانی سازنده تجهیزات اطلاع بدهید. آن تجهیزات را، برای شما می آورند و راه می اندازند و بعد فاکتوری به شما می دهند. شما هم مبلغ فاکتور شده را روی چک می نویسید و تحویل کمپانی می دهید. به این ترتیب آزمایش های شما با سرعت بیشتری پیش می روند.

توضیح پروفسور مرا شگفت زده کرد و از ایشان پرسیدم: بسیار خوب، ولی این جا اشکالی وجود دارد، و آن امضای چک های سفید است؛ اگر کسی از این چک سوء استفاده کرد، شما چه خواهید کرد؟با لبخند بسیار آموزنده ای چنین پاسخ داد: "بله، حق با شماست. ولی باید قبول کنید، که درصد پیشرفتی که ما در سال بر اساس این اعتماد به دست می آوریم، قابل مقایسه با خطایی که ممکن است اتفاق بیفتد نیست."

"این نکته، تذکر یک واقعیت بزرگ و آموزنده بود. نکته ای ساده که متاسفانه ما در کشورمان نسبت به آن بی توجه هستیم."

یک روز که در آزمایشگاه مشغول به کار بودم، دیدم همین پروفسور از دور مرا به شکلی غیر معمول، نگاه می کند. وقتی متوجه شد که من از طرز دقت او نسبت به خودم متعجب شده ام، با لبخندی بسیار
جذابی کنارم آمد و گفت: آقای دکتر حسابی، شما تازگی ها چقدر صورتتان شبیه افراد آرزومند شده است؟ آیا به دنبال چیزی می گردید، یا گم گشته خاصی دارید؟

من که از توجه پروفسور تعجب کرده بودم با حالت قدرشناسی گفتم: بله، من مشغول تجربه ی نظریه ی خودم در مورد عبور نور از مجاورت ماده هستم. برای همین، اگر یک فلز با چگالی زیاد، مثل شمش طلا با عیار بالا داشتم، از آزمایش های متعدد، روی فلزهای معمولی خلاص می شدم و نتایج بهتری را در فرصت کمتری به دست می آوردم؛ البته این یک آرزوست.

او به محض شنیدن خواسته ام، گفت: پس چرا به من نمی گویید؟

گفتم آخر خواسته من، چیز عملی نیست. من با شمش آلومینیوم، میله برنز و میله آهنی تجربیاتی داشته ام. ولی نتایج ک

 

گفتم: خسته‌ام

 *این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!
بــی‌کس ، بــی‌مار ، بــی‌زار ، بــی‌چاره بــی‌تاب ، بــی‌دار ، بــی‌یار ،

- بــی‌دل ، بـی‌ریخت،بــی‌صدا ، بــی‌جان ، بــی‌نوا
*
*بــی‌حس ، بــی‌عقل ، بــی‌خبر ، بـی‌نشان ، بــی‌بال ، بــی‌وفا ، بــی‌کلام
،بــی‌جواب ، بــی‌شمار ، بــی‌نفس ، بــی‌هوا ، بــی‌خود،بــی‌داد ، بــی‌روح
، بــی‌هدف ، بــی‌راه ، بــی‌همزبان *
*بــی‌تو بــی‌تو بــی‌تو......*

خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یک ماه ی خود را در رمضان ,از این به بعد هم حفظ کنیم.(آمین)

 اگه به یــــــه نفر قول دادے باهــــــاش بمونے ...

دیگه حق ندارے چراغ امیــــــد دلشو خــــــاموش کنے ...

رو حرفــــــت باش و عاشقش بــــــاش...

مطمــــــئن باش دنیــــــاشو به پات میــــــریزه...

هی تو…

بنام خدا

هرسال چنین ایامی که از راه میرسد دچار اضطراب و دلهره میشوم،

نه بخاطر چیزی ،بلکه بخاطر از دست ندادن فرصت طلایی در این شبهای معنوی

تو این شبها که درهای رحمت الهی  تا صبح به روی بندگانش باز است و همه سعی داریم بنوعی  از این فرصت استفاده کنیم و یک بار دیگر از معبود خودمان طلب عفو و مغفرت کنیم.

نمی دونم تو این یکسالی که گذشت چه کارهایی کردم که میتونه تو این شبها شفاعتم رو بخدای مهربون بکنه اما مطمئنم خداوند انقدر رحیم و بخشنده است که نگاهش رو از بندگانش دریغ نکنه.

لذا با دلی پر از امید و عشق این شبها رو به دعا و نیایش و استغفار می پردازم،

چون نامه جرم ما به هم پیچیدند بیش از همگان گناه ما بود ولی ما را به محبت علی(ع) بخشیدند. با عرض تسلیت در لیالی قدر این حقیر را از دعای خیر خود فراموش نکنید. التماس دعا

 
تبریک ابراهیم شفیعی به عموپورنگ به مناسبت روز تولدش
 
آرزوی ابراهیم شفیعی برای عمو پورنگ در روز تولدش برآورده شدن تمامی آرزوهایش است.
 
ابراهیم شفیعی (بازیگر نقش پهلوان پنبه در برنامه کتابخانه عموپورنگ) در گفتگو با باشگاه خبرنگاران گفت:
داریوش فرضیایی همکار بسیار خوبی برایم است و با وجود اینکه فوق العاده حرفه ای کار می کند، صمیمیت بسیاری با دوستان و همکارانش دارد.
 
وی اظهار داشت: عمو پورنگ فردی صاف و ساده و بینهایت مثبت است و در روز تولدش آرزو می کنم همیشه در کنار مادر عزیزش سالم و سلامت باشد.
 
وی افزود: آرزو می کنم داریوش فرضیایی به تمامی آرزوهای خوبش برسد و ما امروز پس از افطار برنامه ای غافلگیر کننده را به مناسبت تولد عمو پورنگ در نظر گرفته ایم که شاید تنها بتوانیم از بخش کوچکی از زحمت های او در طی این سالیان قدر دانی کنیم.
 
 

 داريوش فرضيايي، عموپورنگ بچه هاي ايران در نخستين روز از مرداد ماه در تهران متولد شد.
 

مادر فرضيايي گيلاني و پدرش آذري است و او تحصيلات خود را در رشته گرافيك ادامه داد و با مدرك كارشناسي از دانشگاه فارغ التحصيل شد.

او در سال 1373 فعاليت هنري خود را با گزارشگري در راديو آغاز كرد و پس از آن در برنامه عصر جمعه با راديو، در تيپ هاي مختلفي ظاهر شد كه شاخص ترين آن ها، "گل پسر" و "ننه بلقيس" بود.

داريوش فرضيايي با برنامه "ما و شما" كه به كارتونهاي درخواستي بچه ها اختصاص داشت، وارد دنياي تصوير و تلويزيون شد و سال 1378 با مجموعه برنامه "تورنگ و پورنگ" بين بچه ها شناخته شد و پس از آن در ماه رمضان سال 1381 با اجراي برنامه اي ديگر براي كودكان و نوجوانان و نام مستعار هنري "عمو پورنگ" بين مخاطبان كودك و بزرگسالان به محبوبيت رسيد.

از ديگر فعاليت هاي اين هنرمند كشورمان مي توان به "شبكه بي طرف" ، "يكي و تكي" ، "باز باران باطراوت" و... اشاره كرد.

عشق و علاقه وصف ناپذير داريوش فرضيايي به مادر مهربانش، ستودني است و او هنرمندي پايبند به اصول اخلاقي و همچنين كانون گرم خانواده است.

کوچیکترا بزرگترا هر کی میاد جا نمونه

هر روز همین ساعت با هم میخوایم بریم کتاب خونه

سلام دوباره اومدیــــــــــــــم

صاب خونه مهمون نمیخوااااااای

یه جای خوب میخوایم بریـــــــــــــــــــم

همگی با هم تو هم میای؟؟

ایندفه تنها نیستیم و یه دوست خوب همرامونه

یه عالمه کتاب خوب

واسه ی کجا؟

کتاب خونه!

گنجشکک اشی مشییییییییییییی، سوسک و بز زنگوله پاااااا

ماه پیشونی گربه سیاااااه خروس زری خانوم حنااااا

یه پهلوون پنبه که هیچ کاری ازش بر نمیاد یه گرگ زشت و شکمو دلش همش بره میخواد

گرگه میگه آی بره ها منم منم مادرتون

نه نه نه ما دیگه گول نمیخوریم

همون جا پشت در بمون

این همه داستانو بگو لطیفه و چیستان و بگو

قصه های دیو و پری رستم دستان و بگو

هر کی کتاب خوب داره یه لحظه تنها نمیشه

 تا اون کتاب و نخونه از سر جاش پا نمیشه

کوچیکترا بزرگترا هر کی میاد جا نمونه

هر روز درست همین ساعت با هم میریم کتاب خونه

تولد تولد تولدت مبارک

هرسال وقتی1355/5/1 میرسه هزاران شهاب به سمت زمین هجوم میارن از خودم میپرسم چه اتفاقی افتاده که آسمونا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟... و امسال فهمیدم اونا به پیشواز حضور مسافری میان که زمینو با گامهای مهربانش نوازش کرد تا سفرشو از خودش تا خدا شروع کنه.                                                                  تولدت مبارک